سال 1394
سال نو مبارک پسر نارنینم امسال سومین سالیه که سال تحویلو با تو جشن میگیریم... دلبرکم شب 29 اسفند که شب سال تحویل بود به صرف سبزی پلو و ماهی خونه مامان جون بودیم و ساعت حدود 12 نیمه شب اومدیم خونه و شما تا ساعت 1:30 دقیقه بامداد بیدار بودی ولی نتونستی تا ساعت 2:15 صبح که سال تحویل بود بیدار باشی و بیهوش شدی از خستگی ... من و بابا حمید تا سال تحویل بیدار بودیم و صبح روز شنبه که روز اول عید بود رفتیم خونه مامان جون واسه نهار که خاله جون عادله و عمه جون شهنازم اونجا بودن و شب رفتیم خونه پدر چون که همه اونجا بودن و عید دیدنی کردیم و شام و عیدی گرفتنم که از صبح حسابی به راه بود واسه شما ... اولین عیدی رو از خ...